گوشواره

 

آرزو داشت ، گشواره ی قشنگی داشته باشد که وقتی با دوستانش به صحبت و بازی می پردازد ، گوشواره ها با تکان سرش به حرکت و رقص در ایند، به این سو و آن سو بروند و برقی از شوق بزنند و زیبایی شان را با درخشش خود به همگان نشان دهند.

با افکار قشنگش دوان دوان به سو مادر شتافت و به او گفت: « مادر جان ! خواهش می کنم برایم یک گوشواره بخرید . من هم قول می دم که وقتی بزرگ شدم ، پول هایم را جمع کنم و پول گوشواره را به شما بدهم . »

آن قدر از مادر خواهش کرد که سر انجام مادر گفت: « حالا که این قدر اصرار می کنی فردا برایت یک گوشواره می خرم.»

از خوشحالی زد زیر خنده و صورت مادر را غرق در بوسه کرد. آن شب تا صبح خواب گوشواره می دید. گوشواره های رنگارنگ در خیالش خم شدند و به او تعظیم می کردند.

سر انجام روز موعود فرا رسید و با شور و اشتیاق تمام به مادر گفت: « مادر عزیزم ! وقت وفای به عهد است.»

اما مادر بدون درنگ پاسخ داد: « ما پولمان کجا بود دختر ؟! برو دیگر هم این قدر سماجت نکن!»

نگاهش در دستان مادر که لباس زن همسایه را کوک می زد ، جا ماند . قلبش به شدت شکسته بود و صدای شکستن قلبش ، به همراه اروزهای دور و درازش را به وضوح می شد شنید. به سوی حیاط خاکی خانه دوید . پشتش را سخت به درخت بید کوبید. دو برگ از درخت بر زمین افتاد . لبخندی بر لبانش نقش بست . برگ ها را برداشت و با قطره های بلوری اشکش ، ان ها را به گوش هایش چسباند. در ان وقت او گوشواره ای از برگ درخت بید داشت.

فائزه پیازچیان

نظرات 15 + ارسال نظر
ورود 13- ممنوع/شرکت در جایزه 800دلاری سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.dvp.mihanblog.com

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
گنج7دریا
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع/شرکت درجایزه800دلاری

خاطره سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

قشنگ بود و دلگیر
اما آخرش پایان قشنگی بود

حسین مداحی سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ http://maddahi.net

منم صدای آن شکستن را شنیدم وقتی که این نوشته را می خواندم ....
وصدای شکستن دل صداییت که سالها در اعماق زمان طنین انداز می شود و ....
یا حق

سرخ سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

تلخ و زیبا.
به قول صمد بهرنگی اگر میشد صدای شکستن قلب بچه ها رو شنید ، بلندترین و گوشخراش ترین صدای جهان بود

...م! چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:49 ق.ظ http://noghteeshgh.blogfa.com

سلام

خوبی؟؟؟

به امید روزی که بچه ای نباشه که حسرت چیزی رو بخوره

موفق باشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:04 ب.ظ

سلام
خوبی خانومی؟
از شادی خبر داری؟ چرا دیگه آپ نمیکنه ؟ چرا جواب نمیده؟
راستی دانشگاه میره ؟
اگه دیدیش بهش بگو من هنوز بدهکارشم.
چنگیزم دیگه نیست که سلام برسونه آخه فروختمش.
خیلی تنها شدم.

سرخ پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ب.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

ممنونم از لطفت. همیشه شاد و پاک باشی.

مسافر پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ب.ظ http://www.sahelearaz.blogfa.com

سلام اولا اینکه یادم رفت اون روز ازت اجازه بگیرم تا اون وبلاگو لینک کنم ضمنا این پست خیلی به آهنگ وبلاگت میاد راستش این آهنگ کلا با قدیس خیلی هماهنگه
مطلب جالبی بود یاد شعر مصدق میفتم که میگه:
تو به من خندیدی و نمیدانستی که من به چه دلهره سیب را از باغچه همسایه دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید سیب را در دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سالها میگذرد و خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم و من غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت

رضا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ب.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
وبلاگ من به روزه مثل همیشه منتظر قدم های زیبات هستم.منتظرتم
من که فهمیدم تو سه شنبه ان شدی جواب ندادی دلیلش رو نمی دونم. با این کارا نمی تونی خودت رو از ذهن و دلم پاک کنی

مهدی جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

____________***__*_**** ___________
____________**__**_____* __________
___________***_*__*_____* _________
__________****_____**___****** ____
_________*****______**_*______** __
________*****_______**________*_**
________*****_______*_______* _____
________******_____*_______* ______
_________******____*______* _______
__________********_______* ________
__***_________**______** __________
*******__________** _______________
_*******_________* ________________
__******_________*_* ______________
___***___*_______** _______________
___________*_____*__* _____________
_______****_*___* _________________
_____******__*_** _________________
____*******___** __________________
____*****______* __________________
____**_________* __________________
_____*_________* __________________
_____________*_* __________________
______________** __________________
______________* ___________________

رقص باد شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:29 ب.ظ http://golkade.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا نوشتید
موفق باشید

رضا یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ http://koochaneh.blogfa.com

سلام آبجی یاسی

من بر گشتم

مرسی که بهم سر زدی

محسن یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ http://dorcheh.blogsky.com

خب من اهل درچه هستم وگرنه مریض نبودم که اسم وبلاگمو این بزارم!!
شما چی؟ همشهری هستی؟

مداحی دوشنبه 30 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:12 ق.ظ http://maddahi.net

اومدم اما .......

سرخ یکشنبه 6 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ق.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

علم و ایمان مثل واقعیت و حقیقت هست.
شاید خیلی با هم در تضاد نباشد. اما به فاصله ی چهار انگشت از هم دور هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد