خاطره

چند روز پیش یاد یکی از کارهای دوران کودکیمان افتادیم. آن روزها یک مغازه ی میوه فروشی سر کوچمان بود.نمیدانیم،ما از کجا متوجه این موضوع شده بودیم که ،این میوه فروش به پدرمان بدهکار است.خلاصه هر دفعه می رفتیم  و از او خرید می کردیم و پولش را نمیدادیم و می گفتیم باشد بابت بدهی که به پدرمان داری. یک روز پدرمان عصبانی به خانه آمد و بهمان گفت : تو که مایه ی پول را کُپ کردی!*

نتیجه می گیریم که ما از همان دوران کودکی فضول بودیم!

*یک اصطلاح. کنایه از این که اصل چیزی را از بین بردن.

نظرات 4 + ارسال نظر
مرضیه یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

بابا قالب!
این خوشگلتره به اسم ویلاگت هم میاد.

شمابگوآیدا سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.ayda990.blogfa.com

سلام من تازه وارد دنیای وبلاگ نویسی شدم دوست داشتی سر بزن و اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن مرسی فعلا بای

خاطره دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

چه بامزه

مرضیه دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

پ کوجای پ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد