خریدار و فروشنده

کاسب جماعت همیشه خاطراتی برای تعریف کردن ، دارند. چون که سر و کار آن ها با همه اقشار جامعه است. دیالوگ های زیر حاصل گپ و گفت اینجانب با کسبه محترم که از اعضای  فامیل مان می باشند، است.

خانم خریدار: ببخشید آقا، ماهی تابه ای که چند روز پیش خریدم ، غذا را دیر می پزد!

آقای فروشنده: (در حالی  که  می خندد) حتما شعله  گاز را زیاد نمیکنی.( بنده خدا ، نمی داند چه بگوید)

---

خانم خریدار: ببخشید آقا، زود پزی که به من فروختید، غذا را نمی پزد.

آقای فروشنده: خوب شما دقیقا چه کار کردید؟

خانم خریدار : من مواد آبگوشت را داخل زودپز ریختم و آن را سر طاقچه گذاشتم تا زود بپزد!

آقای فروشنده:!!!!!!!

----

خانم خریدار نسبتا محترم: ببخشید آقا، قابلمه  می خواستم.

 آقای فروشنده: شما هنوز بدهی قبلی تان را ندادید.

خانم خریدا نسبتا محترم ر: من؟ من؟ بدهی ام را ندانم؟ (و شروع به گریه کردن و فریاد سر دادن میکند)

آقای فروشنده: چرا خانم  شما بدهی تان را دادید.( و از ترس آبرو برگه ای که بدهی خانم روی درج شده را به هزاران قسمت مساوی تقسیم می کند.)

خانم خریدار نسبتا محترم: ( در حالی که کمی آرام شده) خوب 100 تا بشقاب هم می خواستم.

آقای فروشنده: کارخانه اش آتش گرفت!!!

----

خریدار: با کارت اینترنی که به من فروختید، به اینترنت وصل نمیشم.

فروشنده: چه مشکلی پیش آمد؟

خریدار: من کارت اینترنت را توی کامپیوتر گذاشتم اما هرچه صبر کردم به اینترنت وصل نشدم!(حالا خدا می داند کارت اینترنت را، کجای کامپیوتر  بخت برگشته گذاشته!)

فروشنده:!!!!!!!!

----

مشتری: ببخشید، می خواستم  شلوار من را گشاد کنید!

خیاط: می شود، اما من بلد نیستم  ( بیچاره، جوابی بهتر از این پیدا نکرده بود)

نظرات 8 + ارسال نظر
معین دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

سلام ٬ وبلاگ جالبی دارید ! خوشحال می شم اگه یه سری هم به بلاگ من بزنید !

معین دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

منم از اسم وبلاگ تو خوشم اومد که اومدم یه چرخی زدم !!! به حر حال ممنون که اومدی ... ! وبلاگت واقعا جالبه ! حتی برای بار دوم که خوندمش !!

فرزانه چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

خوشحالم دوباره اومدی

مرضیه چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ب.ظ

دوتا دونه سوت زودپز بدین!
لیوانی که به من فروختی آب توش مزه داد!
راس ۲۰۰ تومن رمریدر بده!
راس ۵۰ تومن برا من کپی بگیر!

داش سیا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ

سلام. اپ می کنی یه خبر بده. قشنگ بود من بیشتر از اون زور پزه خوشم امد دیالوگش چون خودم زیاد سر کله زدم الان که خوندم کلی خندم گرفت

ارسلان یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:56 ب.ظ http://lover20.mihanblog.com

سلام کلبه ی زیبایی دارید

از قبیله ی باران.. دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ق.ظ http://ghaabile.blogsky.com/

سلامم بانو:
خیلی سپاسگزار و ممنونم که بهم سر زدید و لطفتون شامل حال بنده شد..خوشحالم کردید...
ایام به کام..التماس دعا...

خاطره دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

کلی خندیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد