خداحافظ 18 سالگی!

راز آمدن

...بیش از یک ساعت به آمدنم نمانده بود. شادمانی توام با اضطرابی در چهره ی همه ی کسانی که برای آمدنم لحظه شماری می کردند موج می زد! گویا همه چیز از قبل مهیا شده بود. در میان جمعی که انتظارم را می کشیدند زنی بر خود می پیچید و از شدت درد فریاد می کشید ! او هم از آمدنم خوشحال بود ولی درد جانکاه امانش را گرفته بود به گونه ای که حتی نمی توانست برای لحظه ای هم که شده خوشحالی اش را ابراز کند...

دقایقی پس از آمدنم آن زن نفس راحتی کشید و به خواب عمیقی فرو رفت ! لحظه ای بعد چشمانش را گشود و از پرستاری که در کنار تختش ایستاده بود پرسید: او کجاست؟! پاره ی تنم کجاست؟!  عزیز دلم کجاست؟!

پرستار با لبخند رضایت جواب داد: کنار بسترت راحت خوابیده است!

راز آغوش

لبخد ملیحی بر لبان آن زن نقش بست و با احساس گرم گفت:« می خواهم او را ببینم» پرستار به سراغ من آمد.مرا با دستان پر احساس خود در بغل گرفت و سپس با تانی به آن زن سپرد! آن زن مرا گرفت و چنان در آغوش کشید که صدای «پوم-تاک» قلبش را شنیدم احساس عجیبی به من دست داد. اندکی بعد، آن زن با محبتی وصف ناپذیر ،شیره ی جانش را به کامم ریخت. این جا بود که دریافتم جسم و جانم هم زمان به تغذیه نیاز دارند! در حالی که احساس آرامش می کردم آن زن با صدایی گرم و دلنشین گفت: «نوش جانت مادر!»

راز آشنایی

آری ! کلمه ی مادر  راز آشنایی من با آن زن مهربان بود. زیرا این اولین باری بود که دریافتم او مادر و غمخوار من است. لحظه ای بعد مردی به سراغم آمد. او هم چهره ای بشاش و لبانی خندان اشت. مرا از مادر گرفت و بوسه ای گرم بر گونه ام نشاند و سپس مرا به آرامی به قلب خود نزدیک ساخت و با لحنی ارام و دلنشین گفت: «پدر فدای تو!» در همین لحظه بود که دریافتم آن مرد مهربان هم پدر من است!...

برگرفته از کتاب : راز یک علمه راز - محمد علی رضائیان

 

پ.ن

 

1- از مادر خوبم به خاطر هدیه ای که امسال بهم داد ممنونم ، واقعا غافلگیرم کردی مامان!

2- پگاه جون حالا دیگه هدیه ای که من قبلا واسه ملت می خریدم برا من می خری؟ دیگه هم داداشتو به خاطر اینکه می خواد لو بده چی واسم خریدی دعوا نکن! البته من که هنوز اون سنگ پا رو ندیدم  !

3- شادی خانوم به خاطر کادویی که با هم رفتیم و برام خریدی و هنوز بهم ندادیش ازت ممنونم!

4- صبا جون یه موقع به خودت زحمت کادو خریدن ندی ها! از داداش گلمون یاد بگیر!

5- الهه جون! جلو تر گفته باشم من شیرینی تولدم و قبولی کنکور رو با هم دادم!تو که می دونی من و شادی چقدر اقتصادی هستیم!

6- ۱۹ عدد مقدسیه- 19 مرداد  تولد ۱۹ سالگیم مبارک!

نظرات 21 + ارسال نظر
haj ebi پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ب.ظ http://montazerbash.blogfa

با صد تا آسمون پر از گلهای یاس و میخک با صد تا دریا پر از عشق و اشتیاق و پولک یه قلب عاشق با یه حس بی قرار و کوچک فقط میخواد بهت بگه :

تولدت مبارک

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ب.ظ


با صد تا آسمون پر از گلهای یاس و میخک با صد تا دریا پر از عشق و اشتیاق و پولک یه قلب عاشق با یه حس بی قرار و کوچک فقط میخواد بهت بگه :

تولدت مبارک.

hadiyato bad behet midam bye

اونی که خیلی دوست داره(رضا) پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام. ۱۹ مرداد تولد ۱۹ سالگیت رو بهت تبریگ می گم..۱۹ تا گل سرخ بهت هدیه می دم و ۱۹ بار بهت می گم منو ببخش.امیدوارم تا ۱۰۰ سال زنده باشی و به هر چی می خوای برسی.

رضا پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ب.ظ

ای کاش منم می تونستم واست ی هدیه بفرستم.یاسی تو رو به جون شادی منو ببخش بسه دیگه به اندازه کافی تنبیه شدم .

خاطره پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ب.ظ http://khaterehkh.blogsky.com/

سلام
تولدت مبارک
امیدوارم به همه آرزوهای خوبت برسی

رضا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ق.ظ http://hoof.blogsky.com

چرا جوابمو نمی دی؟؟؟؟

فرهاد جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ http://15khordadi.blogsky.com

سلام
می خواستمن یه جوری بهت تبریک بگم که بدونی من تولدت یادم مونده اما این مطلب رو دادی
تولدت مبارک

رضا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ق.ظ http://hoof.blogsky.com


سلامی می کنم آغاز این احساس زخمی را
مهربان
بی من خیالت سبز، روزگارت خوش ، نگاهت آسمان باشد
باز هم بی شکوه و ناله از تو می خواهم بگوئی
حال شب خوب است ؟
ماه قلبت با ستاره آشتی کرد ؟
از پرستو ها خبر داری ؟
من شنیدم مهربانی باز بیمار است ؟
گونه ی احساس تب دار است ؟
لحظه های خاطره تنها ترین هستند
راستی !
یک قاصدک می گفت : بی وفائی مدتی در خانه ات مانده .
روز و شب سرگرم او هستی با خود
گفتم حقیقت نیست
تا که ناگه یک شب ابری زیر باران دل تنگم
قاصدک آمد
با تمسخر گفت : پیغامی رسید از او ؟
ناگهان بغضم به حرف آمد
قاصدک از آه من لرزید
بگذریم از این حکایت ها ، خسته از این حرفها هستی
قصه ی دلتنگی من هم که بی پایان و طولانیست
راستی ! ! !
یک وقت خواستی از حال قلبم با خبر باشی
هر کجا آئینه ای دیدی تَرک خورده
حال قلبم را بپرس از او ، خوب میداند
لحظه ی طغیان احساس است
نامه ی من رو به پایان است
مهربان من خداحافـظ...!
مهربان من خداحافـظ...؟

خانه وبلاگ نویسان جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ب.ظ http://0098351.blogfa.com

خانه وبلاگ نویسان استان یزد تشکیل می شود...
برای اطلاعات بیستر می توانید به وبلاگ زیر مراجعه کنید.
http://0098351.blogfa.com

حبیب جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:16 ب.ظ http://nasimeshomal.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااام
مجبورم کلیشه ای بگم : تولدت مبارک !
شرمنده که دیر آپ کردیم
ما که مثل شما تولدمون نیست ذوق زده شده باشیم!
راستی اومدی هفته نامه باخواهرت بیا!
خودت می فهمی چه خبره
شرمنده که نمی تونم کادویی بهت بدم
فقط همین رو بهت می گم که از صمیم قلب آرزو می کنم عمرت اگه هم زیاد بلند نبود پر برکت باشه
( چقدر بگیم ایشالا صد ساله شی )
من اینجوریم دیگه .
من که عمرا دوست ندارم صد سال عمر کنم
مفیدش ۴۰ بسمه!
جدی میگم!!
منتظرم . بیا. تا سرد نشده!!

رضا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام یاسی ی چند روزی می خوام برم کوه.اونجا می تونم قشنگ به همه چی فکر کنم خیلی چیزا برا نوشتن داشته باشم. امیدوارم یکشنبه که میام ی پیغامی ازت بخونم که گفته باشی: رضا بخشیدمت. می خوام دوباره واست ی دوست خوب باشم.

رضا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:49 ب.ظ http://hoof.blogsky.com

ما خیلی چیزا رو یادمون رفته مثل مهربونی کردن و گذشت و همین طور اهلی کردن و به قول تو به همین خاطر دوستی هامون دووم نداره . اینو توی یکی از وبلاگ ها نوشته بودی!

مونا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:02 ب.ظ

یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی :از دست بدهد،

مانند شادی که هیچگاه با تقسیم کردن کم نمی شود .

بودا

مونا جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:04 ب.ظ

تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک

فرهاد جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ب.ظ http://15khordadi.blogsky.com

سلام
امیدوارم پیام تبریک من بهت رسیده باشه
دیگه حتی اینقدر برام ارزش قایل نیستی که جوابمو بدی
حلالیت می طلبم. مطلب آخر من وداعیست با شما دوست عزیز
محتاج دعا
یا علی

ابی شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.ebijok.blogfa.com

salam madar chetori bashe hadiyato midam shadi bye

ebijok up karde bye

به علت پیروزی تیم ملی کره جنوبی مقابل ایران... نام سریال یانگوم به سریال گل محمدی تغییریافت!!



علیرضا شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://www.alirezagitarist.blogfa.com

سلام دوست عزیز .
برا خادم کاشانه ( علیرضا ) خیلی خیلی دعا کنید . من از دوستاشم . بجاش آپ کردم .[گل]

نگاه نو یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:59 ب.ظ http://negaheno.blogsky.com/

سلام
تولد دوباره مبارک

روح سرگردان یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:06 ب.ظ http://hossainhr.blogsky.com

سلام
تبریک من را هم پذیرا باشید
هم تولدتون مبارک و هم قبولی در کنکور.
موفق باشید.

مسافر یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:41 ب.ظ http://www.sahelearaz.blogfa.com

سلام ببخش که دیر کردم اما عوضش اون شعری رو که میگفتم برات یدا کردم امیدوارم اینو ازم بذیری البته یکی دیگشم برات میزارم


من مرغ آتشم
می سوزم از شراره این عشق سرکشم
چون سوخت پیکرم
چون شعله های سرکش جانم فرو نشست
آنگاه باز از دل خکستر
بار دگر تولد من
آغاز می شود
و من دوبارهخ زندگیم را
آغاز می کنم
پر باز می کنم
پرواز می کنم

لبخند زدی و آسمان آبی شد
شبهای قشنگ مهر مهتابی شد
پروانه پس از تولد زیبایت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد


مهدی سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:42 ب.ظ http://everestearezoha

سلام یاسی جان
تولدت مبارک
میدونم که یه کم دیره ولی خوب..........!
بازم شادی و بوسه گلای سرخ میخک میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک
تو این روز پر از عشق تو باخنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی
الهی تا همیشه عزیز همه باشی از اون چشمی که میخوای الهی که نیوفتی
تولدت عزیزم پر از ستاره بارون پر از بادکنک و شوق پراز آیینه و شمدون
الهی که همیشه واسه تبریک اینروز بیاد یه جمع عاشق بیاد هزار تا مهمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد