آواز باران تو را به فردا می خواند
او خوب می داند تو نیز به فردا می نگری
آواز باران در گوشت زمزمه می کند که آرام و بی صدا از شب بگذری و به فردا برسی
او خوب می داند تو سکوت شب را نخواهی شکست تو به فردا می نگری
آواز باران تو را فرا می خواند که به رقص شعله های آتش بنگری و با او هم نوا شوی
او شعله نهان تو را بهتر از تو می داند
آواز باران تو را به بازی نور فرا سوی ابر ها می خواند
او زلال نگاهت را خوب می داند
آواز باران تو را به تپه های سر سبز و علفزار و دیدن ذره ذره رشد چمن زار می خواند
او بلوغ تو را می فهمد
آواز باران تو را به فردا و فرداهای بعد می خواند،او می داند که تو جز به فردا نمی نگری
پس با او بخوان، بخوان آواز باران را ،آواز زندگی را
آوایی که در من و تو هرگز خاموش نخواهد شد
بخوان آواز بودن آواز زندگی، راز جاودانگی را
آواز باران را...
سلام.
بازم میام.تو هم بیا.می بینمت...
سلام ممنون که به ما سر زدی
موفق باشی
آواز باران تو را به فردا می خواند
حالا یا فردا یا پس فردا یا پسون فردا یا پسدری فردا.
بلاخره بارون میاد رو سرت.
بوی تن آب
در بستر تهی بی تابم می کند
ای آغوش های برهنه و بی زار !
در کودکی خاک چه می گذرد ؟
سلام
واقعا از ته ته ته دل براتون آرزوی موفقیت می کنم
SALAM