رنگ و بوم

امروز بعد از یک سال و نیم ، قلم مو به دست گرفتیم  تا تراوشات  ذهن خلاقمان را بر روی بوم بیاوریم. حس بسیار لطیفی بهمان دست داد. از سر شوق نزدیک بود اشک از دیدگان مبارکمان جاری شود. بوی  رنگ  که به سر و مغزمان خورد دماغمان چاق گشت....

نظرات 2 + ارسال نظر
مرضیه شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

آی گفتی!
دلم برای بوی رنگ تنگ شده
خوش به حالت! کاش اون موقع جات بودم!

مرضیه شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ

نری دوباره عکس زن و زولی بکشی!

حالا من میدونم تو قصد مزاح داری و داری حرف های یکی از انسان های نفهم را میزنیُ بقیه که نمیدونن. بد برداشت میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد