زمستون

 

امروز واقعا زمستون رو تجربه کردیم   بالاخره یکم واقعا نفس کشیدیم

برای دیدن بقیه عکس ها به کافی نت باران مراجعه کنید   www.netbaran.blogfa.com

علت 25 مرگ عجیب دنیا

 

-1آرنولد بنت؛ داستان نویس انگیلسی(1931-1867) برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملاً سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن درگذشت!

)-2آگائوکلس خودکامه سراکیوز 289-361 ق.م) در قورت دادن خلال دندان خفه شد.

)-3آلن پینکرتون  موسس آژانس کاراگاهی آمریکا (1884-1819 هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثز قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.

-4آیزادورا دانکنبازیگر آمریکایی1927-1878هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.

)-5اسکندر کبیرپادشاه مقدونی 323- 356 ق.م) در اثر تب در گذشت.

)-6الکساندر کبیرپادشاه یونان (1920-1893 یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.

)-7تامس آت وی نمایشنامه نویس انگلیسی (1685-1652 مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام پولی به دست آورد و با آن مقداری گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پر کن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!

)-8تامس می مورخ انگلیسی (1650-1595 بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد.

)-9جان وینسون ماجراجوی بریتانیا (1629-1557 در 72 سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه که بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.

)-10جروم ناپلئون بناپارت آخرین بناپارت آمریکایی1945-1878 در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.

)-11جورج دوک کلارنس انگلیسی (1478-1449 به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره خفه شد.

-12جیمز داگلاس ارل مورتون(1581- 1525) بوسیله دستگاهی که شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.

-13رودولفونی برو ژنرال مکزیکی (1917-1880) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.

)-14زئوکسیس نقاش یونانی قرن پنجم ق.م) به تصویری که خودش از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگهایش پاره شد و مرد!

)-15ژراردونرال نویسنده فرانسوی (1885-1808 با بند پیشبند، خود را از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.

-16فرانسیس بیکن( 1626-1564) بر اثر گرفتاری غیر منتظره در سرمای سخت گرفتار شد و در گذشت.

)-17فالک فیتز وارن چهارم بارون انگلیسی (1264-1230 در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.

)-18کلادیوس اول امپراطور روم 54 ب. م - 10 ق. م) با یک پر آغشته به سم خفه شد.

-19کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ( 1895- 1860) با خشم، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.

-20گریگوری یفیموویچ راسپوتین( 1916-1871) وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.

-21لایونل جانسنشاعر انگلیسی (1902-1867) از روی چارپایه ای به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.

-22لنگی کالیر کلکسیونر آمریکایی1947- 188۰در خانه خود و در تله ای مهلک در گذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.

)-23مارکوس لیسینیوس کراسوس سیاستمدار رومی 53- 115 ق. م) این رهبر بدنام رومی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش در گذشت.

)-24هنری اول پادشاه انگلیسی (1135- 1068 در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.

)-25 یوسف اشماعیلو( کشتی گیر ترک بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود، در دریا غرق شد چون نتوانست به راحتی شنا کند.

دو خط حرف

دلم برا خورشید تنگ شده بود امروز دیگه یکم مونده به غروب خورشید - بعد از چند روز خورشید واسه چند لحظه از پشت ابرا کنار اومد و بالاخره زمین تونست آفتاب بی جون پاییزی رو دوباره حس کنه ... 

تولدت مبارک

تولد  تولد  تولدت مبارک 

شادی جون عزیزم الهی که فدام بشی خودت که می دونی چقدر دوست دارم( ووووووووووع)

من از این کیک ها می خوام فهمیدی وگرنه از کادو خبری نیست.

 

کاخ چهل ستون

 

باغ چهل ستون که بالغ بر 67000 متر مربع مساحت دارد در دوره شاه عباس اول احداث شده است و در وسط این باغ عمارت چهل ستون قرار دارد. اگرچه انعکاس ستون هاى بیست‏ گانه، تالار چهل‏ستون در حوض مقابل عمارت، مفهوم چهلستون را بیان مى‏کند ولى در حقیقت عدد چهل در ایران، کثرت و تعداد را مى‏رساند و وجه تسمیه عمارت مزبور به چهل ستون‏ به علت تعداد زیاد ستون هاى این کاخ مى‏باشد.

در زمان شاه عباس دوم در این بنا تغییرات کلی پدید آمد و تالار آینه و تالار هجده ستون و دو اتاق شمالی و جنوبی تالار آینه و ایوان های طرفین سر سرای پادشاهی و حوض بزرگ مقابل تالار با کلیه تزئینات نقاشی و آینه کاری و کاشی کاری دیوارها و سقف ها به آن افزوده شد است. قسمت های جالب و دیدنی کاخ چهل ستون به شرح زیر است:

 -سقف با شکوه نقاشی شده تالار هجده ستون و سقف آینه کاری تالار آیینه و مدخل آیینه کاری تالار جلوس شاه عیاس دوم.

- ستون های عظیم تالار های هجده ستون و آینه

- شیر های سنگی چهار گوشه حوض مرکزی و تالار آیینه و ازاره های مرمری منقش اطراف که معرف صنعت حجاری دوره صفویه است.

- تزئینات عالی طلا کاری سرسرای پادشاهی و اتاق های طرفین تالار آینه و تابلو های بزرگ نقاشی تالار پادشاهی که تصویر شاهان صفوی را نشان می دهد .

- تصویری از شاه عباس اول با تاج مخصوص و مینیاتوری های دیگری در اتاق گنجینه که در مرمت سال های 1334و 1335 خورشیدی از زیر گچ خارج شده است.

- آثار پراکنده از دورانصفویه مانند سر در"مسجد قطبیه" و سر درهای "زاویه در کوشک" و آثاری از"مسجد چوباره" یا "پیر پینه دوز" و "مسجد آقاسی" که بر در دیوار های ضلع غربی و جنو غربی باغ نصب شده است.

کاخ چهل ستون به موجب اشعاری که در جبهه تالار از زیر گچ خارج شده به "مبارک ترین پنجمین سال سلطنت شاه عباس دوم بنا شده است. شیر ها و مجسمه های سنگی اطراف حوض و داخل باغچه ها تنها آثاری است که از دو قصر با شکوه دیگر دوره صفوی یعنی آینه خانه و عمارت سر پوشیده باقی مانده و بعد ها به این محل آورده شده است.

 

 

 

 

جملاتی که سالها طول کشید تا در ذهن من بوجود آیند

حقیقت با زیبایی متفاوت است.

مشهوربودن با محبوب بودن فرق دارد .

انتقاد با زخم زبان فرق دارد.

شجاعت ،دیوانگی نیست.

زیبایی و زشتی در همه جا یکسان نیست.

در جایی که فقط یک حرف شنیده میشود، تعداد دانایان کم و نادانان زیادند.

از مرگ نترسید از بیهوده زیستن بترسید.

زندگی فقط یک چیز نیست ، زندگی یعنی همه چیز باهم.

بهشتِ خوک، لجن است و جهنم بلبل ، لجن.

 کم گویی همیشه به معنای پرعقلی نیست و پرگویی همیشه به معنای بی عقلی نیست.

این ما نیستیم که باید با زمانه بسازیم چون زمانه را خودمان میسازیم.

اختیار و جبر برای همه مساوی نیست.

برای کسی که امید از حبس ندارد ، مرگ به معنای آزادیست.

حواس در همه انسانها یکسان نیست.

خدا را همه قبول دارند با نگاهی متفاوت.

اصل بر عقل است نه هر عقلی.

من فکر کرده ام پس حق دارم حرف بزنم.

دانایی به مدرک نیست.

باهوش به معنای عاقل نیست.

هرکسی در یک زمینه باهوش است ولی عقل زمینه های متفاوتی ندارد.

پیچیدگی به  بزرگی نیست به ظرافت است چه بسا اشیاء بزرگی که بسیار ظریفند و اشیا کوچکی که اصلا ظریف نیست.

عشق واژه‌‌ای محترمانه برای غریزه‌ی جنسی است.

هر نیاز باید در وقتش براورده شود وگرنه باعث کمبود خواهد شد.

 بینش بعد از دانش است ..

هیچ‌چیز به خودی خود بوجود نمی‌آید.

اختراع با اکتشاف متفاوت است.

پیغمبر خود باش.

گوینده ای متفکر باش نه شنونده ای بی فکر.

دو کس خاموشند کسی که زیاد میداند و کسی که هیچ نمی داند.

مرگ پایان راه نیست.

داشتن چند دانشمند به معنای پیشرفت مردم نیست.

http://poetriman.blogsky.com

گردشگاه و باغ های تاریخی چهار باغ

اصفهان در سال 1006 هجری شمسی رسما به پایتختی شاه عباس اول انتخاب شد و بنا به دستور شاه عباس از محل دروازه دولت تا دامنه کوه صفه،خیابان طویل و مشجری تحت عنوان چهار باغ احداث شد تا به عنوان گردشگاه خانواده سلطنتی و درباریان استفاده شود . با غ های مشهور چهار باغ عبارتند بودند از:باغ تخت،باغ طاووس خانه،باغ کاج،باغ پهلوان،باغ بابا امیر، باغ تو پخانه، باغ نسترن، باغ چهل ستون، باغ بلبل یا هشت بهشت.

یک داستان کوچک

یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب.
روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی که به دیوار کوفته بود رفته رفته کمتر شد. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد.
بالأخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء هر روزی که عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده است را از دیوار بیرون بکشد.
روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر کرد و گفت: « دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل می کوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یک زخم فیز
یکی به همان بدی یک زخم شفاهی است. دوست ها واقعاً جواهر های کمیابی هستند ، آنها می توانند تو را بخندانند و تو را تشویق به دستیابی به موفقیت نمایند.