ما آدم ها همیشه عادت کردیم که به نداشته هایمان فکر کنیم و در حسرت آن ها باشیم. این باعث می شود از داشته هامون هم لذت نبریم و اصلا آن ها به چشممان نیایند...البته این خوب است که آدم تلاش کند و به چیز هایی که آرزو دارد برسد.... اما همیشه همه چیز آن طوری که ما می خواهیم نیست و قطعا کاستی هایی هم وجود دارد...
بعضی ها هم همیشه حسرت گذشته ها را می خورند و توی خاطراتشان غرق می شوند و یا نگران فردا ها هستند.. این اصلا خوب نیست، چون باعث می شود که از امروزشان غافل بشوند و از زمان حال لذت نبرند و یک روز هم حسرت این روز ها را بخورند...
متاسفانه همینطوره بانوی شرقی. بزرگی میگه:
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم،
آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم ،
و عجیب است که هنوز در امید فردائی بهتر هستیم.
سلام یادته تو مدرسه که بودیم یه بار دزد اومده بود معلما بچه هارو بردن تو حیاط تا پلیس بیاد،راستی یادت کلاس اول بودیم من مشقامو اشتباه نوشته بودم مدرسه یه انباری داشتن مدیر منو برد اونجا در روم بست متن خیلی میترسیدم اخه بهم گفت فردا صبح در روت باز مینکنم کاشکی اون موقها بود یادش بخیرحیف شدبا همه خوب بیاش از دست رفتن
موفق باشی
میگم که من و تو از زمان راهنمایی با هم همکلاس بودیم نه دبستان...
من با یک فرزانه دیگه از زمان دبستان همکلاس بودم
ایول به حافظه دختر عموتو دیگه نمیشناسی
بابا جون . من ۳ تا فرزانه می شناسم. خوب قاطی می کنم دیگه. هر وقت نظر می ذارید مشخص کنید کدوم هستید..
من همون اول فهمیدم این فرزانه اون فرزانس
در مورد پستت هم تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است!
از بس باهوشی. منم وقتی گفت مشق هامو اشتباه نوشتم تعجب کردم...
کاملا درسته
سلام عزیزم خیلی جلبه من مطالبتو خیلی دوش دالم